حقیقت آن چیزی ست که هست ، نه آن چیزی که منتظری اتفاق بیفتد !
چشم بسته ای روی تمام چیزهای خوبی که هست و خیره مانده ای به راه ؛ برای رسیدنِ چیزها و اتفاقات نامعلومی که نیست ؟ و لبریز شکایت و اندوهی از غمگینیِ لحظه هایت ؟!؟شیرینی و شادی را به کام خودت زهر کرده ای که شیرین ترش را بیابی ؟امروز را پس زده ای به شوقِ رسیدنِ فرداهایی بهتر ؟ کدام بهتر ؟ کدام شیرین تر ؟ وقتی تو نگاهت به نیمه ی خالیِ لیوان است ؟بهتری نیست و شیرین تری نیست تا وقتی یاد نگیری از دلِ معمولی ترین لحظات و روزهایت ؛ ناب ترین لبخند ها را بیرون بکشی و خوشبخت ترین باشی .باید حقیقتِ زندگی ات را در آغوش بکشی و دوستش داشته باشی و با حالی خوش ، دنبال اتفاقات ، چیزها و آدم های خوبِ بیشتری بگردی نه این که اصل را رها کنی و فرع های نیامده را بچسبی !لحظه ها ، اتفاقات و آدم های همین ثانیه ؛ واقعیت های زندگیِ تواند ، در آغوششان بکش و انحنای لبخندت را در آینه ی روزگار ، ثبت کن
که زندگی لذتی نهفته در اکنون است ،نه رنجی نهفته در دیروز ،نه رازی نهفته در فردا .
درباره این سایت